نام‌جو

دف دیوانه سابق

نام‌جو

دف دیوانه سابق

تربیت مدرس

يكشنبه, ۱۸ دی ۱۴۰۱، ۱۲:۴۹ ق.ظ

۱۴۰۱/۱۰/۱۷

 

دو روز است که کارن آمده است پیشم. امروز یکی از بهترین‌ روزهای این چند وقت بود. البته منهای آن بخش که خبر اعدام برادر عزیزمان را شنیدم

از صبح که بیدار شدیم از خانه زدیم بیرون؛ رفتیم به دانشگاه تربیت مدرس تا کارهای پروپوزالش را بکند. جمعی از اساتید را دیدیم و گپی زدیم. دکتر نجار کتاب جدیدش را هدیه داد و چشم‌هایم برق زد. البته نمایشنامه‌ای کوتاه بود و به قدرت ترجمه‌هایش نبود، اما یک‌نفس در همان ساعت‌های حضور در دانشگاه خواندمش و نام و امضایش مهر ثبتی بود بر خاطرات امروز

بعد از دانشگاه رفتیم به بازار تهران و نهار خوردیم. پشت‌بندش تا سیگار را خاموش کردیم بدو رفتیم موزهٔ مقدم در خیابان امام خمینی. دومین باری بود که موزهٔ مقدم را می‌دیدم. این بنا و آثار درونش عجیب شگفت‌زده‌ام می‌کند. حظ می‌کنم از تماشای تک‌تک آثار چهار عمارت درون بنا. معماری قاجاری و سر ستون‌های گچ‌بری‌شده‌اش. کاشی‌های رنگارنگش. وسایل و تمام درختان و گل‌های بنفشه‌اش که کرور کرور همه‌جا سرک کشیده‌اند. دیر شده بود و به سرعت تمام نقاط را دیدیم. خوش‌گذشت. اگر دربارهٔ موزهٔ‌ مقدم چیزی نمی‌دانید همین الان سرچش کنید. اگر تهران هستید هم در اولین فرصت بروید و لذت دنیا و آخرت ببرید.

بعد از موزه‌گردی صاف رفتیم شرکت. امروز مرخصی گرفتم اما فهمیدم عموی مدیرعامل‌مان فوت کرده و هم جهت تسلیت و هم جهت دیدار با پری به شرکت رفتیم. چای خوردیم و سه‌تایی رفتیم به یک کافه در همان شمال غرب تهران. قهوه‌ای مزخرف خوردیم و دست‌دردست پری به سمت آزادی سرازیر شدیم.

همین لحظه که دارم این‌ها را می‌نویسم، کارن گفت تو چه دیوانه‌ای هستی که روزمرگی‌های احمقانه‌ات را می‌نویسی، من نمی‌توانم پایان‌نامه‌ام را بنویسم. مدام زر زد که چرا می‌نویسی. نهایتاً تهدیدش کردم که اگر زیادی حرف بزند نامش را برمی‌دارم و از تاریخ خطش می‌زنم. ساکت شد. امروز هزار بار این بیت حافظ را پرسید. ذهنش درگیر است و نمی‌تواند به یاد بسپارد. از حق نگذریم مشغله‌های زیادی دارد و سرش حسابی شلوغ است. غیر از این نکته که حافظ ز تو ناخشنود است/ در سروپای وجودت هنری نیست که نیست.

داشتم می‌گفتم. از آزادی به سمت تئاترشهر آمدیم و رفتیم به عمارت روبه‌رو و چای خوردیم. امروز و امشب برایم به یادماندنی بود. خیلی هم به یادماندنی. مصاحبت با کارن برایم شیرین است. آدمی بسیار فروتن است. سواد بالایی دارد، خوشتیپ است و مهم‌ترین ویژگی‌اش قلب مهربانش اوست. امیدوارم در جایی که هست بدرخشد. لیاقتش را دارد. در این وانفسای هنر که هنرمند در حال ازمحلال است و هنر منجلابی شده که دارد دوست‌دارانش را با خودش غرق می‌کند، شناگری ماهر مانند کارن نیاز ماست. امثال تو می‌تواند چهار صباح دیگر به داد این کهن‌دیار برسند. ماهم نشسته‌ایم تا برایشان دست بزنیم. امید که هم کارن تاب بیاورد تا نجات‌دهنده باشد و هم ما تاب بیاوریم و تماشاچی.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱/۱۰/۱۸
نام جو