جهانبینی
۱۴۰۱/۱۰/۲۰
در زندگیام همیشه معتقد بودم که حتی اگر فیلسوف نیستم، دستگاه فکری داشتهباشم. حتی اگر قادر به پرداخت دستگاه فکری منحصربهفرد خودم نیستم؛ از بین پدیدههای موجود چیزی را برگزینم. حالا که فکر میکنم میبینم تمام زندگیام. از زندگی حرفهای و کاری تا بخش هنری و عشقی، تمامش در سه جمله خلاصه میشود. دو جمله از شوپنهاور فیلسوف محبوبم و یک بیت از حافظ.
امروز بالاخره در خودم دیدم که میتوانم مهمترین کتاب شوپنهاور را بخوانم. مابقی آثارش را خواندهام اما مهمترین و اساسیترین اثرش یعنی «جهان همچون اراده و تصور» را گذاشتهبودم برای زمانی که حس کنم بالغم. حالا در ۲۶ سالگی حس میکنم به بلوغ حداقلی رسیدهام و میتوانم قطرهای از آن کتاب را بنیوشم.
یک) در حقیقت، زندگی بشر همچون آونگی میان رنج و کسالت
در حرکت است.
دو) آنکه عذاب میدهد و آنکه عذاب میکشد هر دو یکی هستند.
اولی به اشتباه گمان میکند که خود در عذاب شریک نیست،
و دومی فکر میکند که در گناه شریک نیست
شوپنهاور، ۱۳۹۳ ب، ص ۳۴۸
سه) تو را آن به که روی خود ز مشتاقان بپوشانی
که شادی جهانگیریْ غم لشکر نمیارزد. - حافظ