نام‌جو

دف دیوانه سابق

نام‌جو

دف دیوانه سابق

گانهٔ دوم - انسان

جمعه, ۸ تیر ۱۴۰۳، ۱۰:۱۷ ب.ظ

انسان معنای نرسیدن است. انسان بودن زخم دژخیم نرسیدن‌هاست. نرسیدن، بازتولید رسیدن‌های نابهنگام است. هنگامه‌ی رسیدن در گرو بت‌واره‌ی نرسیدنی‌های ازلی است که در بن تاریخ رنج‌نامه‌ی آدمیان رخنه کرده است. سازوکار رسیدن یا نرسیدن در متن راهنمای هستی گم است. گیر کرده است در حاشیه‌های نانوشتنی. گیر کرده است در صورت‌های ناپیدای زمان. گیر کرده است در سرتاسر گیتی به گستره‌ی جهانی بی‌پایان. ضمایری که پیچ‌وتاب می‌خورند و اندیشه‌ای که در سر مثل دمل چرکی رشد می‌کند و می‌داند راهی برای خروج از این دالان پیچاپیچ ندارد. چیزهایی می‌رسند و چیزکی جا می‌ماند. چیرگی بر آسمان و زمین نسبت به رسیدن در زمان اکنون بسیار ساده‌تر است. بیدل دهلوی هم همین‌ها را می‌گوید

با اینکه از نظر من حافظ شاهنشاه شعر فارسی است، اما بیدل در فلسفه شعری صدها نه هزاران گام جلوتر است. امروز این بیت بیدل که گمان دارم از غزل هشتم یا هفتم او است را مدام دوره کردم. کاویدم. بیدل درست فاصله‌ی انسان و آدم را می‌فهمد. رسیدن الله‌بختکی را دون شأن انسان می‌داند. از طرفی باور دارد که در شکارگاه جهان رسیدن مطلوب جایگاهی ندارد. زمان تقاضا با اصل آن و آن رسیدن به آن متفاوت است. کوهستانی بین آن‌ها فاصله انداخته. نور از پس پشت آن قله‌ی سترگ عبور نمی‌کند. آدمی را به جان‌کندن عادت می‌دهد. جان کندن برای هرچیز که می‌شود به آن نگاه کرد. جان کندن به مثابه‌ی کوه‌کندن

کندن از هر دلبستگی سرشت انسان است. خوی نامیرای اوست.

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳/۰۴/۰۸
نام جو